باز دفتر کهنه ی ایام و ذهن درگیر تو و جدل در توهمی تلخ ...
باز در کشاکش حلقه ی چوبه ی داری بر گردن خویش ...
باز به تنبیه و تحقیر خودت بنشسته ای ...
باز کن پنجره ی زندان درونت را ...
از خود مگریز ... با خود یار باش ...همراه باش ...
از صداقت نهراس ... بیدار باش ...
خویشتن را انگونه که هستی ... بپذیر ... باور کن
خود باوری رنگین کمان اندیشه ی توست
اندیشه ی تو خورشید فردای توست
نظرات شما عزیزان:
ادامه مطلب